دو خاطره تامل برانگیز , حاصل گشتی در گلزار شهدا:
با یکی از دوستام رفته بودیم گلزار. گفتیم 14 صلوات بفرستیم تا سر مزار یه شهید خاص برسیم فکر میکردیم الان میرسیم به مزار یه شهیدی که مثلا مشخصات خاصی داره با عکسی تابلو باشه نوربالا میزنه!
14 صلوات که تموم شد رسیدیم سر مزار یه شهید که سرباز بود عکسشم عکس یه جوون که موهاشو از ته زده و مشخصه سربازه به هم چیزی نگفتیم ولی هردو تو ذهنمون اومده بود اینکه سرباز بوده خیلی هم خاص نیست( امان از بی معرفتی)
خیلی زود خود شهید جوابمونو داد تو قاب بالاسر شهید یه جمله نوشته بود:
شهیدان را شهیدان میشناسند
┘◄خاطره دوم را در ادامه مطالب بخوانید.
با دوستم تو گلزار میگشتیم صدای آب شنیدیم گشتیم دنبالش ببینیم صدااز کجاس
دیدیم یه لوله آب سوراخ شده ولی آب میزد به لب یه جدول و تغییر مسیر میداد شکل فواره رو یه مزار میومد پایین
یادمه روی سنگ رو که خوندیم دلمون هری ریخت
بیتش یادم نیست ولی یه دوبیتی بود
●••با مضمون عطش امام حسین علیه السلام●••
منابع:جامعه مجازی رهپویان